کوله پشتی یک لبخند

دیوانه خیال بافانه عجیب است.

بالاخره

اوایل که این وبلاگ را زدم. اصلا نمی دانستم قرار است چه نوع خاک مناسبی را روی سرم فرود بیاورم.

اما حالا می دانم- در عملی شجاعانه هنگام خوردن آلاسکا به ذهنم رسید-.

هر بار از زبان یکی از وسایل داخل کوله پشتی روایتی می شنوید. جالب به نطر می رسد، نه؟ :")

موافقین ۱ مخالفین ۰

درد ها فرقی ندارند...

تا حالا شده کسی داستان یک نفر را برایت تعریف کند و تو بگویی آخی طفلک چه دردی کشیده!

بعد داستان دیگری می شنوی از فردی دیگر و با هم می گویی آخی چه دردی کشیده!

حالا اگر بیایی و بنشینی و سعی کنی ببینی کدام درد بیشتری کشیده اند نمی توانی انتخاب کنی؟

تا حالا دیده ای وقتی از یک کودک عروسکش را می گیری درد می کشد و اگر کودک دیگر دعوای پدرو مادرش را ببیند درد می کشد؟

اصلا مسئله سختی درد ها نیست, مسئله اتفاقی ست که هیچکس نمی داند...

درد ها اندازه ندارند, همه به حد توانشان دردمیکشند, درد یک کارمند دولت که حقوقش کفاف زندگی اش را نمی دهد با درد نداشتن ایکس باکس نوجوانی دیگر یکی ست....

درد یک کودک که عروسکش را از او دور کرده اند و مردی که زنش به او خیانت کرده است یکی ست...

یکی در اندازه ش..یکی در اینکه چقدر یک نفر را آسیب رسانده ست...

درست است , بعضی مسائل جدی ترند ولی حد درد بقیه مثل هم نیست...

به همین راستا همدرد نخواهید....

موافقین ۱ مخالفین ۰

بهتر...بهترین

در زندگی کار هایی است که به تو محول می شوند و تو هر جوری باشد انجامش می دهی...

مثل گرفتن نمره ی خوب یا انجام یک پروژه..

اما مشکل اصلی این است...

همیشه ته دلت می دانی بهتر هم می توانستی انجامش بدهی..

تمام زندگی من همین شکلی است...

موافقین ۱ مخالفین ۰

از امشب کارم به جنــــون است و باز بیـــــداری

از بس از این لبخند ها میزنم
اشک هایم خشک می شوند گاهی


تو که کاری نداری به کارم
چه خبر از خیال های واهی


من هنوز عشق تو ام، لبریزم

تو برایم اما، خالی ترین فنجانی


باز باران آمد، امشب هم
من بودم و یک گوشه ی زیر چتر خالی


من که می دانم از امشب کارم
به جنون است و باز بیداری

لبخند

|| پ.ن : تقریبا بعد از شش ماه شعر گفتم...خوشحال می شوم نظرتان را بگویید :")) ||

موافقین ۰ مخالفین ۰

بد...بدتر....بدترین

وقتی گفتند بیا و بین بد و بدتر انتخاب کن تصمیم را گرفتم...

بدترین را انتخاب کردم اینجوری مطمئن می شدم دیگر بالاتر از سیاهی رنگی نیست...

ولی چقدر ترسناک است اگر بالاتر از سیاهی سفیدی باشد...

موافقین ۰ مخالفین ۰

راز بقا

می شود یکی از شما فقط یکی تان..
بیاید و در گوشم راز بقا در این اجتماع را بگوید؟
موافقین ۰ مخالفین ۰

بد ترین درد

بد ترین درد اینه که از گریه ی خودت متنفر باشی..

وقتی یهو سر یه اتفاق...یه حرف مفت بی ارزش...می زنی زیر گزیه..از همونا که دستتو جلوی صورتت می گیری و با تمام توانت هق میزنی...

و کسی  دلیلشو نمی فهمه...

نمی فهمه که اگه اون همه آدم دور و برت نبود می تونستی تا یکسال دیگه ام گریه کنی...

و خودتو خر کنی که آره بابا..بخاطر حرف اونه...

ولی واقعیت اینه که..

از بس برای بزرگ تر ها سر خم نکردی...

سر کوچیک ها کم آوردی...

.

.

پ.ن:شاید بخاطر همین دروغاست که بعدش سکسکه مون میگیره؟...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راز

کمی طول کشید تا بفهمم ولی بالاخره فهمیدم...

مرده ها نمی میرند...


موافقین ۰ مخالفین ۱

بخند و نگذار کسی بگوید غمگین است

هرگز نفهمیدم چطور می تواند انقدر زیاد بخندد اما فکرمی کنم دلیلش گریه های زیاد باشد...


نامه به کودکی که هرگز زاده نشد- اوریانا فالاچی

موافقین ۰ مخالفین ۰

جهان سومی های دکتر

الان در حالتی خنثی هستم.
اگر بعد از مدرسه یا حتا بعد از زمانی که فلانی زنگ زد و گفت که "آهای توت جان شما بخاطر اینکه امروز به فلانی گفتی به چه حقی کاغذ مرا پاره کرده ای و کمی از کوره در رفتی و مقتعه اش را کشیدی باید منتظر جنگ باشی"کلی حرف های ناجور می زدم که خودم احمقانه بودنشان را می فهمیدم.
الان فقط می خواهم بگویم که بچه ای که پدر و مادرش هر دو دکتر هستند...خانواده ی خوبو خوشبختی اند...دختر همیشه نمره های بیستی دارد..همه چیز تمام است و دیگر لنگه اش در دنیا پیدا نمی شود...چطور مثل یک پائین شهری از لفظ بچه طلاقی استفاده می کند؟
به کدام حق کاغذی که مال دیگری هست و از قضا روی آن نام او به عنوان یک فرد پر سر و صدا نوشته شده را بر می دارد و پاره می کند؟
چطور می گوید دوباره یک کاغذ بر می دارم و اسم ها را مینویسم؟(اینکار مثل این است که خانه ای را آتش بزنی و بعدش بگویی پولش را می دهم!)
چطور انقدر داد و قال راه می اندازد و داستان را صد و هشتاد درجه می چرخاد انگار که من قصد جانش را کرده بودم؟
چطور بچه ی سالمی مثل او می تواند از لفظ بچه طلاقی استفاده کند و حتا به فکر مریض و داغون او برسد که می تواند با این  موضوع بزند در دهان آن یکی تا کمی حالش جا بیاید و دیگر سعی نکند مبصر باشد...
فقط می خواهم بدانم بچه طلاقی چیست؟
حتما از این به بعد جامعه به دو دست مطلقه ها و انسان های عادی یا بچه طلاقی ها و بچه های معمولی قرار است تقسیم شود...
در کشور های پیشرفته در حال جنگ برای آزادی جنسیتی هستند و ما هنوز سر طلاق به هم می خندیم...
پ.ن 1:جالبی اش این است که فلانی می گوید نباید بزاری بفهمد مادر و پدرت جدا شده اند..انگار که انگ است...
پ.ن 2: شما فکر نمی کنید این طرز فکر های غلط از یک جاهایی مثل خانواده نشعت می گیرند؟
موافقین ۰ مخالفین ۰